موضوع : محض خنده عنوان : یاد اون روزها بخیر

موضوع : محض خنده عنوان : یاد اون روزها بخیر

 یاد اون روزها بخیر


یاد اون روزها بخیر.
وقتى من بچه بودم، مادرم یک تومن به من مى‌داد و مرا به فروشگاه مى‌فرستاد.
من با ٣ کیلو سیب‌زمینى، دو بسته نان، سه پاکت شیر، یک کیلو پنیر، یک بسته چاى و دوازده تا تخم‌مرغ به خانه برمى‌گشتم.

اما الان دیگه از این خبرها نیست.
همه جا توى فروشگاه‌ها دوربین گذاشته‌اند !!!

از فرصت ها استفاده کنید ! ... 

مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد
وقتی پولهارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : بله قربان من دیدم، سپس دزد اسلحه را به سمت شقیقه مرد گرفت و اورا در جا کشت
او مجددا رو به زوجی کرد که نزدیک او ایستاده بودند و از آنها پرسید آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟
مرد پاسخ داد : نه قربان. من ندیدم اما همسرم دید

 




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



موضوعات مرتبط: محض خنده
[ سه شنبه 2 اسفند 1390 ] [ 4:47 بعد از ظهر ] [ حسن نارنج پور ]
[ ]